یا صاحبَ کُلّ نجوی...


«اللّهم صَلّ على فاطمة وَ أبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها وَالسِرّ المُستودَعِ فیها بِعَددِ ما أحاطَ بِه عِلمُک.»


یا صاحب کلّ نجوی.....


حمد وثنا مخصوص پروردگاری ست که خالق آسمانها
وزمین است.خدایی که آنچه را در گهواره شب وروز است مالک است وآنچه  را در نفس آدمی سکونت دارد عالِم است....

پروردگاری که آنچه بر زبان وقلب جاری می شود الهام شده ی اوست وپیش از هرکس آگاه به آن است"انّه سمیعٌ علیم...."

پروردگاری که همانگونه که تواناست بر رساندن هر
ضررمفروضی، قادر است بر رسانیدن هر خیری که تصور شود....

به جهت حکمت بالغه وعلم وآگاهی بسیط اوهیچ سببی
از دایره تسلط وقاهریتش خارج نیست وحضور همه جانبه اش خالی از جهل وگزاف است واین
حضور اورا در هیچ کار دیگری دچار خبط وغلط نمی کند....

باهمه قدرتش بر ذره ذره ی عالم تسلط دارد وعالم
است برظاهر وباطن وهیچ ظاهری اورا از باطن دیگرباز نمیدارد وباکمال دقت به ذره ذره
ولحظه لحظه حسابرسی می کند ولی بااین وجود به رحمت نادیده  میگیرد....به رحمت می آمرزد....چرا که واجب
کرده بر خود رحمت بی دریغ را ومحال است کاری از کارهای او معنون به عنوان رحمت
نباشد....

علم وحکمت محاط اوست که درجه به درجه بالا می
برد....تعلیم می دهد....

حبّ را می شکافد،دانه را می رویاند تا از پس آن
روزی فراهم آورد....

سپیده را می شکافد،لیل را مایه آرامش قرارمی
دهدتا از پس تقدیر بی بدیل وشکست ناپذیر اوهمه چیز بر نظم حساب به سوی اورجوع
کند....

بدیع است در آفرینش آسمان وزمین وجنبندگان
درونشان....وچون کوچکترین ذره ای از دایره ی خلقتش بیرون نیست، اولوهیت همه عالم
از آن اوست و چون قائم است بر همه عالم ،تدبیر امر ونظام وجود وزندگی هرچیزی از آن
اوست....

لاتدرکه الابصار وهویدرک
الابصاروهواللطیف الخبیر.....

واین چنین در همه
عالم جریان دارد...

هرتلاشی برای تبدیل کلمات حق را می داند ومی
بیند.... وچون رحمتش وسعت دارد دوری گزیدن مجرمان، از او وتلاش آنها برای فرار از
رحمت، برایشان عین عذاب است ...ان ربک سریع العقاب....

وپروردگاری که با همه فرازونشیب ها ودر پس همه
پستی وبلندی هاواز پس همه ترفیع وسقوط ها "غفور ورحیم" است.....

م. هاشمی
۱۹ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۰۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

یا صاحب کل نجوی....


"یاأیهاالمدثر""قم فأنذر"...

"ای جامه به خود پیچیده برخیز وقیام کن....."


 در قسمت اول سوره مبارکه مدثر خداوند دستوراتی را خطاب به پیامبر اکرم(ص)مطرح می کند،دستور وامر به قیام.....

قبل از اینکه این امر صورت پذیرد،پیامبر(ص)با عنوان ایهاالمدثر مورد خطاب قرار گرفته است .تدثر به معنای لباس بلندی است که مانع عمل وحرکت شده به گونه ای که شخص رامرهون خود قرار داده وآزادی عمل وتوان حرکت را سلب می کند....

در آیات بعدی مؤلفه هایی برای قیام پیامبرو بالتبع هر قیام دیگری مطرح شده است،مؤلفه هایی همچون انذار،تکبیر رب،تطهیر ثیاب،هجرت از رجز ،عدم منت گذاری و همچنین نسبت ندادن عظیم بودن حرکت به خود و صبرواستمرار در مسیر حرکت (تحت ربوبیت خداوند)....

انذارهمان ترسیدن وترساندن از نرسیدن به مقصد است،پس برای هر قیامی در نظر گرفتن مقصدی ودر نظرگرفتن احتمال گم کردن مسیروجود دارد پس لزوم مراقبت مداوم بر هر حرکتی حتی اگر شروع آن مثبت باشد،روشن میشود.

صبر علاوه بر اینکه بر استمراردر مسیر تأکید می کندبه معنی صبرهنگام مصیبت وصبربرطاعت وصبربر ترک معصیت می باشد.

ثیاب در واقع به منزله چیزی است که تعلقاقات رانشان میدهدواز آنجایی که طبق حدیث: انا و علی ابوا هذه الامه،سایرانسانها به عنوان متعلقین به پیامبر محسوب می شوند پس شروع قیام  در ساحت فردی وتلاش برای ایجاد سایر مؤلفه ها ی قیام ، به منظور ایجاد طهارت در متعلقین ووابستگان به پیامبر(شیعیان) امری ضروری است .

واز این دو نتیجه میگیریم طاهر شدن سیری است که دارای سختی بوده ونیازمند استمراروصبر بر طاعت  است.

روشن است که خطاب قرار دادن پیامبر در امر به وجود این مؤلفه ها در حقیقت حکم به بقای آنها در وجود ایشان است ودر حقیقت به منزله شرایط جدیدی نیست که لازم باشد درپیامبر ایجاد شود...

اما همانگونه که مطرح شد مؤلفه های نام برده برای سایر انسانها هم مورد تأکید هستند بااین تفاوت که برای سایرین حکم به حدوث وایجاد چنین شرایطی در هر شخص می باشد،ایجاد شرایطی جدید که قبلاًدر فرد وجود نداشته است......

از جمع بندی مطالب می توان چنین نتیجه گرفت که حکم قیامی که به سایر انسانها-غیر از پیامبراکرم-ابلاغ می شود در واقع چیزی جدا ومجزا از قیا م پیامبر اکرم نیست وبه این معنی است که سایرین لازم است قیام های خود رادر شعاع قیام  پیامبر اکرم(ص) قرار دهندواین خود تأکید کننده لزوم انتساب واتصال سایرین به پیامبر اکرم است....

باتوجه به آیه 19که قتل را به قدّر نسبت داده است نه فکّر،میتوان گفت تفکر امری مثبت تلقی شده است  آنچه مهم است تلاش برای تصحیح پس زمینه های مؤثربر آن - همان مؤلفه های نام برده برای قیام- است .....لذا تقدیروتفکری که به جای تکبیر رب-به عنوان یکی از مؤلفه ها- استکبار وخود بزرگ بینی بر آن اثر گذاشته باشد مورد نفرین است.

در آیات بعدی خداوند می فرماید قرآن- که معجزه پیامبرِ قائم- است، برای کسی مایه ذکر ویاد آوری محسوب می شود که شاء داشته وبخواهد....

آنچه واضح ومسلم است این است که شاءهر انسانی باید در مسیر شاء خداوندباشد تابرای اوذکر حاصل شود....

م. هاشمی
۱۸ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۴۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر


یا صاحب کلّ نجوی....

 

سوگند به قلم وآنچه سطر سطر ،می نویسد.....

که جانا تومجنون نیستی .... آنان که تورا دیوانه می پندارند ،خود دچار جنون محض اند...

بزرگ پیامبرا.... پروردگار،خلق و منشت را عظیم آفریده... به وسعت دریایی زلال وپهناورکه هر جنبنده ای را در خود جای می دهد.... هر سنگریزه ای را در خود محو می سازد....

کوچک وبزرگ می خواهد دل به دریای تو بزند....

ولی افسوس .... انگار برخی نمی دانند.... انگار برخی هنوز عظمتت را،جبروتت را با همه ی لطف ومهربانی ات درک نکرده اند....

وتو مالامال از جوش وخروش ... پر از تلاطم.... سخت نگرانی .... نگرانی که چرا نمی بینند ... به جای آنها تو مضطرّی....و اضطرار همه وجودت را فرا گرفته....

پریشانی .... پریشانی از اینکه چه بلایی بر سر خود می آورند.... پریشانی از اینکه چون خاکستری سبک وبی ارزش، در هوا غوطه ورند ....

ذَرنی.... پیامبرا... رهایشان کن... آنان که برگ برگ زندگیشان را چنین سیاه وتباه ،قلم می زنند به پروردگارت واگذار...

وچه بد سرانجامی.....

آن جنبنده های رنگارنگی که به رنگ های واهی خود دل بسته اند و این چنین سرگرم ومشغول اند...

به خیال باطلشان تا ابد رنگ به رنگ خواهند ماند..... ولی افسوس که جز سیاهی رنگی ندارند...

واین چنین است که سیاهی وجودشان را با رنگ های حیات یکسان می پندارند....

عزیزا.... تو صبر پیشه کن... مبادا آزرده شوی... مباداقلبت از کوچک وبزرگشان به تنگ بیاید....

تو برتر از یونس ما  صبر پیشه کن.... که جریان حیات را در عالم تو رقم می زنی.....

                                               

                                                                                     "وما هوَ إلّا ذِکرُ لِلعالمین...."

م. هاشمی
۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۵۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر


یا صاحب کلّ نجوی.....

 

"ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ ..."مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ"...

"ن ،سوگند به قلم وآنچه سطر می کنند..."به برکت نعمت پروردگارت تو مجنون نیستی..."

 

در ابتدای سوره مبارکه قلم ،خداوند به قلم و آنچه سطر میکند قسم می خورد واینگونه قسم خوردن بر عظمت وشدت واقعه دلالت دارد....در واقع این قسم خوردن از تأثیر عظیم قلم بر هستی حکایت می کند....

از آنجایی که میان قسم وجواب آن ارتباط وجود دارد،وجواب این قسم همان خلق عظیم پیامبراست پس می توان گفت ،اخلاق به عنوان قلمی در تغییر وتعیین سرنوشت ،عمل می کندکه به موجب آن اعمالی از انسان بروز یافته وبر تقدیرات فرد اثر می گذارد.....

قلم که موجب سطر ورقم زدن سرنوشت می شودباعث علم نیز هست وطبیعتاً از آنجا که علم از سنخ وجود است،پس می توان گفت قلم (که یکی از مصادیق آن اخلاق است)وجود آفرین بوده وارتقاء دهنده مراتب وجودی هر انسانی است.(قلم =موجب قرائت).لذا همین قلم است که موجب عزت وذلت(املاء واستدراج)  آدمی می شود...

م. هاشمی
۱۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۵۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

یاصاحب کلّ نجوی....


اقرأباسم ربّک الّذی خلق.... خلق الأنسان من علق....اقرآوربّک الاکرم.....

بخوان به نام پروردگارت که تورا از علق و وابستگی محض  خلق کرده تا قرائت کنی وبه سویش بازگردی ....

تمام مدت ذهنم را مشغول خود ساخته بود، بخوان ...بخوان...

چشمانم را بستم وبه پشت سر نگاه کردم ،چیز زیادی نگذشته بود اما بعید نبود که چیز زیادی هم باقی نمانده باشد....

من میان آسمان وزمین معلق....

اغراق است اگربگویم تمام عمر گذشته را مرور کردم، کمی نزدیکتر رانگاه کردم     من.....    قرائت.....   صدق....   قرب....  سجده....

کجاایستاده بودم ....از وقتی که شنیده بودم در این "بیت" می توان به خدا رسید، چقدر خوب دیده بودم؟...چقدر خوب شنیده بودم؟.....

برگ برگش را ورق زدم:قل أعوذ بربّ الفلق....چقدر بی پناه شده بودم....؟چقدر دنبال پناهگاهم گشته بودم....؟چفدر اورا دیده بودم....؟

خدایی که دیدنی است ومی بیند....

قطره قطره باران رحمتش باریده بودو ...ذره ذره پرتوهای ضحی تابیده بود.... واین من بودمو قد کشیدن...

هراسی همه وجودم را فرا گرفت...مبادا....

أرأیت الذّی کذّب وتولّی...

نمی دانستم در این وانفسای روزگار چقدر سوی چشمانم به سمتی دیگر بوده...

چشم بسته گشنم تا جای خودم رامیان کلمات سوره پیدا کنم....تمام آرزویم این بود که قربتم همه به سوی پیامبر باشد...به سوی خدا باشد...

قلبم تندتند می تپید...

از تمام وجودم آرزو می کردم که صدایی آرام بگوید:همه به تصدیق گذشته نه....


   "رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا"

                                                          

م. هاشمی
۱۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۳۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

یاصاحب کلّ نجوی....


"اقرأباسم الربّک الّدی خلق...خلق الانسان من علق...."

"بخوان به نام پروردگارت،اورا آفرید...انسان رااز خون بسته خلق کرد..."


                                      نگار من که به مکتب نرفت وخط ننوشت       به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

                                     کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود           که علم بی خبر افتادوعقل بی حس شد....


سوره مبارکه  علق را می توان شامل بخش های گوناگونی دانست.

در بخش اول سوره که شامل آیات 1تا8 است، خداوند به پیامبر خویش امر به قرائت حقایق فرموده است که لازم است این قرائت به اسم ربّ صورت پذیرد،در واقع این آیات در صدد تبیین  لزوم قرائت  مطرح شده است.

در حقیقت با قرائت مفاهیم ومعانی است که فرد در مسیر ربوبیت الهی قرار گرفته واز علقه ووابستگی (نقص)رها می شود وبه ثبوت وعلم(کمال) دست می یابد.بدیهی است که برای رهایی از این نقص ها ووابستگی ها،به  وجود عطایی از جانب خداوند کریم احتیاج است که بدون در نظر گرفتن استحقاق بندگان لوازم واحتیاجات آنها را برای رهایی از این نقص ها در اختیارشان قرار می دهد....

لازمه هر قرائت وخواندنی، وجود علمی است که زمینه ساز این قرائت می شود واین علم از جانب خداوند به انسان عطا شده است. در آیه "الذی علّم بالقلم"خداوند می فرماید که این تعلیم توسط قلم صورت گرفته است وقلم آن چیزی است که سبب ثبوت می شودودر واقع از میزان وابستگی  ها کاسته وفرد را به تثبیت بیشتر هست هاو تمایز هرچه بیشر آن از نیست ها نزدیک می کند....

از تکرار کلمه "رأیت" در آیات مختلف سوره چنین بر می آید که قبل از هرگونه قرائت وخواندنی ،دیدن وشنیدن امری مهم واجتناب ناپدیر است. در حقیقت به میزانی که دیدنی هاوشنیدنی ها بهتر وبیشتر رویت شوند ،قرائتِ صورت گرفته در فرد که همان فهم وضبط معانی دیده شده (با بصریابصیرت)است بیشتر بوده ومنجر به قرب به خداوند که کمال بی انتهاست، می شود....

م. هاشمی
۱۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۳۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

یا صاحب کلّ نجوی...
 

"وما یُدریکَ لَعلّه یَزَّکّی..."
وتو چه می دانی شاید او پاکی جوید...

 

با کمی تأمل در سوره مبارکه عبس و باتوجه به آیات "وأمّا من جاءک یسعی"هو یخشی" درمیابیم که میزان میل انسانها به تزکیه به اندازه سعی وخشیت آنها بستگی دارد ...شایان ذکراست ارتباط میان آیه "وأمّا السّائل فلا تنهر"ازسوره مبارکه ضحی باآیات ابتدایی این سوره دورازنظر نمی باشدکه در آن صورت میتوان چنین نتیجه گرفت که یکی از ویژگیهای مورد توجه شخص سائل ،داشتن سعی وخشیت برای رسیدن به مقصوداست...

 

در آیات بعدی این سوره خداوند ویژگی هایی همچون "صحف مکرّمة" و"مرفوعة مطهرة"برای توصیف قرآن کریم که تذکره ای برای همه انسانهاست ،بیان نموده است.شاید بتوان گفت ویژگی های یادشده علاوه براین مربوط به قلب وصحیفه پاک انسانهای خواهان هدایت همچون ائمه اطهار می باشد که بدنبال بهره مندی ازآیات الهی میتوان عباراتی همچون "صحف مکرّمة "را به قلب آن پاکان نیز نسبت داد....

 

آیات 19 تا32 اشاره به خلقت انسان ازنطفه ای ناچیزدارد که خداوند راه خروج او،از نقص به سمت کمال را برایش آسان گردانیده،باتوجه به مثال های بعد که درمورد بارش باران وروییدن انواع مختلف میوه ها وگیاهان است شاید بتوان گفت اشاره به این موضوع دارد که همان نطفه های ناچیز ، همچون دانه هایی درون زمین هستند و هنگامی که در معرض تابش نور هدایت وباران رحمت خداوند قرار میگیرند ،به سمت کمال سوق می یابند ....ودر آن صورت تبدیل شدن  هرکدام ازاین دانه ها به انواع مختلف ورنگارنگ نعمت ها نشان از بالقوه بودن استعدادهای مختلف در وجود آدمی وتوانایی بالفعل شدن آن ها دارد...

 

لازم به ذکر است به کار بردن فعل "نظر"درآیه "فلینظر الإنسان إلی طعامه" که به معنی نگاه کردن همراه با تعمق وتحقیق است ،نشان دهنده اهمیت ونقش پررنگ طعام (هرگونه ورودی مادی ومعنوی) در طی کردن مراحل رشد وکمال است....

 

م. هاشمی
۰۳ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۴۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

یا صاحب کلّ نجوی....

 

"والُضُّحی ...واللّیلِ اذا سَجی ....ماوَدّعکَ ربُّکَ وَما قلی...."

سوگند به روز روشن.وسوگند به شب هنگامی که آرام می گیرد.خدا تورا رها نکرده است ومورد بغض خود قرار نداده است..."

 

در سوره مبارکه ضحی خداوند به روشنایی روز وهنگامی که همه جا را فرا می گیرد وسپس به شب وتاریکی ای که استقرار می یابد قسم یاد می کند که"ماودعک ربک وماقلی" "خداوند تورا رها نکرده است ومورد بغض خود قرار نداده است "....

 مخاطب این آیه پیامبر اکرم (ص) است .از آنجایی که روشن است ،نزدیکترین وجود به خداوند که وجهی ثابت است ، وجود پیامبر اکرم می باشد پس می توان نتیجه گرفت به تبع نزدیکی پیامبر به خداوند ،ثبوت وعدم تغییر در وجود پیامبر نیز جاری است لذا توجه به ظاهر آیه"ماودعک ربک وماقلی" باتوجه به شأن نزول سوره مبارکه ضحی کمی تأمل وتعجب برانگیز است.....

در مورد شأن  نزول این سوره چنین مطرح شده که در طول زمان حیات پیامبر عده ای از مردم اظهار میداشتند  مدتی است برپیامبر وحی صورت نمی گیرد ولذا ارتباط میان پیامبر وخداوند را قطع شده می دانستند در حالی که چنین نبود وخداوند با وحی این سوره مردم رااز این موضوع مطلع کرد چراکه ازسیاق آیات این سوره مبارکه برمی آید که ارتباط میا ن خداوند ورسول هیچگاه قطع نشده است وپیوسته جاری وساری است(ثبوت وعدم تغییر). اما از آنجایی که مردم خودشان در جستجوی هدایت نیستند ودر واقع نمی توانند این نیاز به سرپرست رادر وجود خود وجدان کنند ،این بهتان را به پیامبر زده اند در حالی که خداوند در این سوره پس از خود، پیامبر را به عنوان ولی وسرپرست ومسئول معرفی نموده است ودر واقع علت بروز ضحی (مسئله وحی)ویا لیل(انقطاع وحی بر پیامبر )رامیزان شاء دیگر افراد جامعه برای دریافت هدایت از پیامبر اکرم معرفی کرده است .....

م. هاشمی
۲۱ فروردين ۹۳ ، ۲۰:۵۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

یاصاحب کلّ نجوی....


"فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره... ومن یعمل مثقال ذرة شراً یره..."

"پس هرکس به اندازه ذره ای  خیر انجام دهد،آن را می بیند وهرکس به اندازه ذره ای شر انجام دهد،آن رامی بیند..."


حدود چهارصد سال پیش ،نابغه قرن ،نیوتون قوانینی را کشف کرد که علم راتکان می داد!

قانون سوم نیوتون:هرعملی عکس العملی دارد....

درحالی که هزار وچهارصد سال پیش خداوند برپیامبرش وحی کرده بود: "فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره ومن یعمل مثقال ذرة شراً یره....." ولی.... زلزله وتکان سخن وحی کجا و....

 

سوره مبارکه زلزال از وقوع زلزله ای عظیم خبر می دهدکه در پی آن،آنچه از ثقل اعمال انسانها در زمین هست،از آن خارج می شود.....

بروز وشدت این زلزله به قدری است که انسان را به تعجب وامی دارد ....و در آن روز  است که به اذن خداوند برزمین وحی  می شود تا اخبارش را تحدیث کند.واین همان روزی ست که انسانها برای رویت اعمالشان پراکنده گشته وگروه گروه خارج می شوند.

به سبب وجود نام"رب" در این آیه می توان گفت که این زلزله وسپس خروج اثقال از زمین ،در مسیر ربوبیت خداوند است....

م. هاشمی
۱۸ فروردين ۹۳ ، ۰۰:۴۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

یاصاحب کلّ نجوی....


"ویل لکلّ همزةٍ لمزه...."

"وای بر هرکسی که بسیار عیبجویی کرده ،طعنه می زند..."


با نظر در آیات  این سوره مبارکه ،خواهیم دید که شروع  این سوره با ویل ونفرین شدید به شخصی است که در پی همزو لمز اطرافیان است....

به سبب وجود آیه "یحسب ان ماله اخلده" میتوانیم بگوییم مبنای فکری (باور)چنین شخصی  اعتقاد به خالد بودن خودش ودر واقع حب به دنیاست که منجر به جمع آوری اموال توسط وی می شود ....

چنین فردی که به عیب جویی وهمزولمز دیگران میپردازد،باطن عملش همان حطمه وآتش جهنم است...،در واقع باهمزولمز دیگران در همان حالی که موجب دلشکستگی اطرافیان میشود "التی تطلع علی الافئدة"آتشی را فراهم نموده که ویژگی آن ، شکستن وکاستن از شأنیت شخص همز ولمز کننده ست (حطمه)...

به کار بردن نار الله برای جزای چنین فردی، در واقع  حاکی از آن است که او با هتک حرمت ناموس خداوند (طبق روایت الناس عیال الله..)به محاربه وجنگ با خدا پرداخته و وبرای چنین شخصی قطعا هیچ راه گریزی وجود نخواهد داشت...

م. هاشمی
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۲۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 یا صاحب کلّ نجوی....


"أرأیت الذی یکذّب باالدّین...."

"آیا آن کس که دین را تکدیب می کند دیده ای...."


پس از مطالعه سوره مبارکه ماعون، از سیاق آیات به این نتیجه می رسیم که خداوند در این سوره مبارکه  معیار های تکذیب دین را معرفی کرده اند وبا بکار بردن کلمه"أرایت"بردیدن چنین معیارهایی در شخص مکذّب تاکید ویزه دارند....

جامع کلماتی که در این سوره  مبارکه وجود دارد وشامل کذب،دع یتیم ،عدم حض مسکین سهودر نماز وریا ست ،در یک جامعه دینی به نوعی ارتباط تنگاتنگی با ماعون وحداقل های حیات معنوی دارد....

از آنجایی که کذب شامل هرعمل کوچک یا بزرگ ،خفی یا آشکاری میشود که منکر وجود خداوند است،برای برقراری یک جامعه دینی و امام زمانی ،سوق دادن هر عملی (که به کذب نزدیک است) به سمت صدق لازم  وضروری است...

شخص نمازگزار این سوره که شدیدا مورد ویل قرار گرفته  ودچار سهو در نماز است ،با اصلاح عمل  خویش میتواند باور خودش را هم اصلاح کرده واز گرفتاری به کذب به سمت صدق حرکت کند...
م. هاشمی
۱۷ فروردين ۹۳ ، ۰۰:۲۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر
یاصاحب کلّ نجوی...

"فسبّح بحمد ربّک واستغفرهُ انّه کان توّابا...."

"پس پروردگارت را به حمد تسبیح کن وازاوطلب استغفار کن ،هماناکه او بسیار توبه پذیر است...."


در سوره مبارکه نصرخداوند برای برقراری جریان حرکت به سوی حق وداخل شدن در دین خدا دستورالعمل هایی را مطرح کرده است واز آنجاکه حمدوتسبیح دوبال استغفار هستند وجودآنها برای چنین جریانی لازم وضروری است.....

حمد به معنی ستایش درمقابل کارزیبایی است که از روی اختیار انجام شده است واز آنجاکه فقط خداوند است که کارهایش ازروی اختیار محض خودش انجام می دهد وانسانها از جانب خداوندبه طور اعتباری دارای قدرت اختیار می شوند پس حمد فقط مخصوص خداوند است....

در آنصورت باید بدانیم به میزانی که انسان چشم زیبا بین داشته باشه تا زیبایی ها وحقایقی را که خداوند در عالم خلق کرده درک کند ،به مقام "حامدون" نزدیکتر می شود....

م. هاشمی
۱۶ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۳۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

یا صاحب کلّ نجوی...


"قل أعوذ بربّ الناس...."

"بگو پناه می برم به رب ناس...


در سوره مبارکه ناس بار دیگر لزوم پناهندگی به رب وابراز این پناهندگی بیان شده است واین بار سه صفت مالکیت ،ربوبیت ،والوهیت خداوند به عنوان پناهگاه مطرح گردیده است...

که افراد برای پناه بردن از شر "وسواس خناس"باید از این پناهگاه مدد جویند...

وسوسه ایی که در وجود انسان شکل میگیرد ،موجب تأخیر،سستی ویا عدم انجام کار خیر می گرددو پناه خواستن از رب ،مالک واله مردم برای گریز از تبدیل یک یقین به شک وتسریع در انجام یک کارخیراست ...

واین پناه خواستن به معنی تلاش برای قرار گرفتن در معرض ربوبیت ،مالکیت والوهیت خداوند است ....

م. هاشمی
۱۶ اسفند ۹۲ ، ۱۹:۳۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

یا صاحب کلّ نجوی....


"قل أعوذ بربّ الفلق...."

بگو پناه می برم به رب فلق...


در مسیر حرکت آدمی به سمت کمال، خداوند ازوجود سه شر مهم خبرمیدهد:غاسق اذا وقب،نفاثات فی العقد،حاسد اذا حسد...

در این سوره مبارکه پروردگار جهانیان فرمان داده از این شرور باید به رب فلق پناه برد،وفلق همان نشانه است ...از این رو میتوان گفت یکی از عللی که خداوند در این پناه بردن ،بعد از رب ،کلمه فلق را به کاربرده به معنی لزوم توجه به این نشانه ها در امر پناهندگی به ربوبیت خداوند است بنابراین بادیدن هرگونه نشانه ی کوچکی از وجود این شرور ،در فرد ویا صاحت جامعه لارم است که به صفت ربوبیت خداوند پناه برد واز آنجایی که خیر وشر بودن پدیده ها به نحوه انتخاب وبرخورد انسان با آنها بستگی دارد دیدن این نشانه ها که به ظاهر شرمطلق به نظر می رسد(در حالی که اینگونه نیست) وپناه بردن از آنها به رب فلق ، به نحوی سبب برخورداری از خیر می گردد...

م. هاشمی
۱۶ اسفند ۹۲ ، ۱۹:۰۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر