یا صاحبَ کُلّ نجوی...


«اللّهم صَلّ على فاطمة وَ أبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها وَالسِرّ المُستودَعِ فیها بِعَددِ ما أحاطَ بِه عِلمُک.»

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

یا صاحب کل نجوی....


"یاأیهاالمدثر""قم فأنذر"...

"ای جامه به خود پیچیده برخیز وقیام کن....."


 در قسمت اول سوره مبارکه مدثر خداوند دستوراتی را خطاب به پیامبر اکرم(ص)مطرح می کند،دستور وامر به قیام.....

قبل از اینکه این امر صورت پذیرد،پیامبر(ص)با عنوان ایهاالمدثر مورد خطاب قرار گرفته است .تدثر به معنای لباس بلندی است که مانع عمل وحرکت شده به گونه ای که شخص رامرهون خود قرار داده وآزادی عمل وتوان حرکت را سلب می کند....

در آیات بعدی مؤلفه هایی برای قیام پیامبرو بالتبع هر قیام دیگری مطرح شده است،مؤلفه هایی همچون انذار،تکبیر رب،تطهیر ثیاب،هجرت از رجز ،عدم منت گذاری و همچنین نسبت ندادن عظیم بودن حرکت به خود و صبرواستمرار در مسیر حرکت (تحت ربوبیت خداوند)....

انذارهمان ترسیدن وترساندن از نرسیدن به مقصد است،پس برای هر قیامی در نظر گرفتن مقصدی ودر نظرگرفتن احتمال گم کردن مسیروجود دارد پس لزوم مراقبت مداوم بر هر حرکتی حتی اگر شروع آن مثبت باشد،روشن میشود.

صبر علاوه بر اینکه بر استمراردر مسیر تأکید می کندبه معنی صبرهنگام مصیبت وصبربرطاعت وصبربر ترک معصیت می باشد.

ثیاب در واقع به منزله چیزی است که تعلقاقات رانشان میدهدواز آنجایی که طبق حدیث: انا و علی ابوا هذه الامه،سایرانسانها به عنوان متعلقین به پیامبر محسوب می شوند پس شروع قیام  در ساحت فردی وتلاش برای ایجاد سایر مؤلفه ها ی قیام ، به منظور ایجاد طهارت در متعلقین ووابستگان به پیامبر(شیعیان) امری ضروری است .

واز این دو نتیجه میگیریم طاهر شدن سیری است که دارای سختی بوده ونیازمند استمراروصبر بر طاعت  است.

روشن است که خطاب قرار دادن پیامبر در امر به وجود این مؤلفه ها در حقیقت حکم به بقای آنها در وجود ایشان است ودر حقیقت به منزله شرایط جدیدی نیست که لازم باشد درپیامبر ایجاد شود...

اما همانگونه که مطرح شد مؤلفه های نام برده برای سایر انسانها هم مورد تأکید هستند بااین تفاوت که برای سایرین حکم به حدوث وایجاد چنین شرایطی در هر شخص می باشد،ایجاد شرایطی جدید که قبلاًدر فرد وجود نداشته است......

از جمع بندی مطالب می توان چنین نتیجه گرفت که حکم قیامی که به سایر انسانها-غیر از پیامبراکرم-ابلاغ می شود در واقع چیزی جدا ومجزا از قیا م پیامبر اکرم نیست وبه این معنی است که سایرین لازم است قیام های خود رادر شعاع قیام  پیامبر اکرم(ص) قرار دهندواین خود تأکید کننده لزوم انتساب واتصال سایرین به پیامبر اکرم است....

باتوجه به آیه 19که قتل را به قدّر نسبت داده است نه فکّر،میتوان گفت تفکر امری مثبت تلقی شده است  آنچه مهم است تلاش برای تصحیح پس زمینه های مؤثربر آن - همان مؤلفه های نام برده برای قیام- است .....لذا تقدیروتفکری که به جای تکبیر رب-به عنوان یکی از مؤلفه ها- استکبار وخود بزرگ بینی بر آن اثر گذاشته باشد مورد نفرین است.

در آیات بعدی خداوند می فرماید قرآن- که معجزه پیامبرِ قائم- است، برای کسی مایه ذکر ویاد آوری محسوب می شود که شاء داشته وبخواهد....

آنچه واضح ومسلم است این است که شاءهر انسانی باید در مسیر شاء خداوندباشد تابرای اوذکر حاصل شود....

م. هاشمی
۱۸ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۴۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر