یا صاحبَ کُلّ نجوی...


«اللّهم صَلّ على فاطمة وَ أبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها وَالسِرّ المُستودَعِ فیها بِعَددِ ما أحاطَ بِه عِلمُک.»

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است


یا صاحب کلّ نجوی....

 

سوگند به قلم وآنچه سطر سطر ،می نویسد.....

که جانا تومجنون نیستی .... آنان که تورا دیوانه می پندارند ،خود دچار جنون محض اند...

بزرگ پیامبرا.... پروردگار،خلق و منشت را عظیم آفریده... به وسعت دریایی زلال وپهناورکه هر جنبنده ای را در خود جای می دهد.... هر سنگریزه ای را در خود محو می سازد....

کوچک وبزرگ می خواهد دل به دریای تو بزند....

ولی افسوس .... انگار برخی نمی دانند.... انگار برخی هنوز عظمتت را،جبروتت را با همه ی لطف ومهربانی ات درک نکرده اند....

وتو مالامال از جوش وخروش ... پر از تلاطم.... سخت نگرانی .... نگرانی که چرا نمی بینند ... به جای آنها تو مضطرّی....و اضطرار همه وجودت را فرا گرفته....

پریشانی .... پریشانی از اینکه چه بلایی بر سر خود می آورند.... پریشانی از اینکه چون خاکستری سبک وبی ارزش، در هوا غوطه ورند ....

ذَرنی.... پیامبرا... رهایشان کن... آنان که برگ برگ زندگیشان را چنین سیاه وتباه ،قلم می زنند به پروردگارت واگذار...

وچه بد سرانجامی.....

آن جنبنده های رنگارنگی که به رنگ های واهی خود دل بسته اند و این چنین سرگرم ومشغول اند...

به خیال باطلشان تا ابد رنگ به رنگ خواهند ماند..... ولی افسوس که جز سیاهی رنگی ندارند...

واین چنین است که سیاهی وجودشان را با رنگ های حیات یکسان می پندارند....

عزیزا.... تو صبر پیشه کن... مبادا آزرده شوی... مباداقلبت از کوچک وبزرگشان به تنگ بیاید....

تو برتر از یونس ما  صبر پیشه کن.... که جریان حیات را در عالم تو رقم می زنی.....

                                               

                                                                                     "وما هوَ إلّا ذِکرُ لِلعالمین...."

م. هاشمی
۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۵۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر


یا صاحب کلّ نجوی.....

 

"ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ ..."مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ"...

"ن ،سوگند به قلم وآنچه سطر می کنند..."به برکت نعمت پروردگارت تو مجنون نیستی..."

 

در ابتدای سوره مبارکه قلم ،خداوند به قلم و آنچه سطر میکند قسم می خورد واینگونه قسم خوردن بر عظمت وشدت واقعه دلالت دارد....در واقع این قسم خوردن از تأثیر عظیم قلم بر هستی حکایت می کند....

از آنجایی که میان قسم وجواب آن ارتباط وجود دارد،وجواب این قسم همان خلق عظیم پیامبراست پس می توان گفت ،اخلاق به عنوان قلمی در تغییر وتعیین سرنوشت ،عمل می کندکه به موجب آن اعمالی از انسان بروز یافته وبر تقدیرات فرد اثر می گذارد.....

قلم که موجب سطر ورقم زدن سرنوشت می شودباعث علم نیز هست وطبیعتاً از آنجا که علم از سنخ وجود است،پس می توان گفت قلم (که یکی از مصادیق آن اخلاق است)وجود آفرین بوده وارتقاء دهنده مراتب وجودی هر انسانی است.(قلم =موجب قرائت).لذا همین قلم است که موجب عزت وذلت(املاء واستدراج)  آدمی می شود...

م. هاشمی
۱۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۵۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

یاصاحب کلّ نجوی....


اقرأباسم ربّک الّذی خلق.... خلق الأنسان من علق....اقرآوربّک الاکرم.....

بخوان به نام پروردگارت که تورا از علق و وابستگی محض  خلق کرده تا قرائت کنی وبه سویش بازگردی ....

تمام مدت ذهنم را مشغول خود ساخته بود، بخوان ...بخوان...

چشمانم را بستم وبه پشت سر نگاه کردم ،چیز زیادی نگذشته بود اما بعید نبود که چیز زیادی هم باقی نمانده باشد....

من میان آسمان وزمین معلق....

اغراق است اگربگویم تمام عمر گذشته را مرور کردم، کمی نزدیکتر رانگاه کردم     من.....    قرائت.....   صدق....   قرب....  سجده....

کجاایستاده بودم ....از وقتی که شنیده بودم در این "بیت" می توان به خدا رسید، چقدر خوب دیده بودم؟...چقدر خوب شنیده بودم؟.....

برگ برگش را ورق زدم:قل أعوذ بربّ الفلق....چقدر بی پناه شده بودم....؟چقدر دنبال پناهگاهم گشته بودم....؟چفدر اورا دیده بودم....؟

خدایی که دیدنی است ومی بیند....

قطره قطره باران رحمتش باریده بودو ...ذره ذره پرتوهای ضحی تابیده بود.... واین من بودمو قد کشیدن...

هراسی همه وجودم را فرا گرفت...مبادا....

أرأیت الذّی کذّب وتولّی...

نمی دانستم در این وانفسای روزگار چقدر سوی چشمانم به سمتی دیگر بوده...

چشم بسته گشنم تا جای خودم رامیان کلمات سوره پیدا کنم....تمام آرزویم این بود که قربتم همه به سوی پیامبر باشد...به سوی خدا باشد...

قلبم تندتند می تپید...

از تمام وجودم آرزو می کردم که صدایی آرام بگوید:همه به تصدیق گذشته نه....


   "رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا"

                                                          

م. هاشمی
۱۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۳۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

یاصاحب کلّ نجوی....


"اقرأباسم الربّک الّدی خلق...خلق الانسان من علق...."

"بخوان به نام پروردگارت،اورا آفرید...انسان رااز خون بسته خلق کرد..."


                                      نگار من که به مکتب نرفت وخط ننوشت       به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

                                     کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود           که علم بی خبر افتادوعقل بی حس شد....


سوره مبارکه  علق را می توان شامل بخش های گوناگونی دانست.

در بخش اول سوره که شامل آیات 1تا8 است، خداوند به پیامبر خویش امر به قرائت حقایق فرموده است که لازم است این قرائت به اسم ربّ صورت پذیرد،در واقع این آیات در صدد تبیین  لزوم قرائت  مطرح شده است.

در حقیقت با قرائت مفاهیم ومعانی است که فرد در مسیر ربوبیت الهی قرار گرفته واز علقه ووابستگی (نقص)رها می شود وبه ثبوت وعلم(کمال) دست می یابد.بدیهی است که برای رهایی از این نقص ها ووابستگی ها،به  وجود عطایی از جانب خداوند کریم احتیاج است که بدون در نظر گرفتن استحقاق بندگان لوازم واحتیاجات آنها را برای رهایی از این نقص ها در اختیارشان قرار می دهد....

لازمه هر قرائت وخواندنی، وجود علمی است که زمینه ساز این قرائت می شود واین علم از جانب خداوند به انسان عطا شده است. در آیه "الذی علّم بالقلم"خداوند می فرماید که این تعلیم توسط قلم صورت گرفته است وقلم آن چیزی است که سبب ثبوت می شودودر واقع از میزان وابستگی  ها کاسته وفرد را به تثبیت بیشتر هست هاو تمایز هرچه بیشر آن از نیست ها نزدیک می کند....

از تکرار کلمه "رأیت" در آیات مختلف سوره چنین بر می آید که قبل از هرگونه قرائت وخواندنی ،دیدن وشنیدن امری مهم واجتناب ناپدیر است. در حقیقت به میزانی که دیدنی هاوشنیدنی ها بهتر وبیشتر رویت شوند ،قرائتِ صورت گرفته در فرد که همان فهم وضبط معانی دیده شده (با بصریابصیرت)است بیشتر بوده ومنجر به قرب به خداوند که کمال بی انتهاست، می شود....

م. هاشمی
۱۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۳۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر